رویای خیس
سلام مــاهٍ مـــن! دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …! گفتم بیایم سراغ ِ خودت .. احوال مهتابیت چطور است ؟! چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟! چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟! چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟! چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟! چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده ! راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟! می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟! یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد ! تو فقط ماه من بمان و باش ! ماه من ! مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ... خلاصه کنم بهانه یٍ ماندنم مراقبٍ عشــقٍ من باش... موضوعات مرتبط: خدایا ! به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند،گریه کنم برای کسانی که هیچ گاه غم مرا نخوردند و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند ... موضوعات مرتبط: موضوعات مرتبط: موضوعات مرتبط: ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری به همان زل زدن از فاصله دور به هم به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو به نفس های تو در سایه سنگین سکوت شبحی چند شب است آفت جانم شده است در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود اینک از پشت دل آینه پیدا شده است آن الفبای دبستانی دلخواه تویی موضوعات مرتبط: به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز فرو ریخت پرها نکردیم پرواز ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای ببخشای اگر صبح را ما به مهمانی کوچه دعوت نکردیم ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست ببخشای ما را اگر از حضور فلق روی فرق صنوبر خبر نیست نسیمی گیاه سحرگاه را در کمندی فکنده ست و تا دشت بیداری اش می کشاند و ما کمتر از آن نسیمیم در آن سوی دیوار بیمیم ببخشای ای روشن عشق بر ما ببخشای به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز فرو ریخت پر ها نکردیم پرواز موضوعات مرتبط: قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟ از کجا وز که خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی ، اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه ز دیار و دیاری - باری ، برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس برو آنجا که تو را منتظرند. قاصدک ! در دل من همه کورند و کرند. دست بردار ازین در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو ، دروغ که فریبی تو. ، فریب قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای راستی ایا رفتی با باد ؟ با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟ مانده خکستر گرمی ، جایی ؟ در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟ قاصدک برهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند. موضوعات مرتبط: گل من،پرنده ای باش و به باغ باد بگذر. نه نسیم گفت و گویی نه كبوتران پیغام نه باغ های روشن! گل من،میان گلهای كدام دشت خفتی؟ به كدام راه خواندی به كدام راه رفتی؟ گل من تو راز ما را به كدام دیو گفتی؟ كه بریده ریشه مهر،شكسته شیشه ی دل. منم این گیاه تنها به گلی امید بسته. همه شاخه ها شكسته. به امیدها نشستیم و به یادها شكفتیم. در آن سیاه منزل، به هزار وعده ماندیم به یك فریب خفتیم... موضوعات مرتبط:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
مه من،شكوفه ای باش و به دشت آب بنشین.
گل باغ آشنایی،گل من،كجا شكفتی
كه نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
نه كبوتری كه پیغام تو آورد به بامی
نه به دست مست بادی خط آبی پیامی.
نه بنفشه یی،
نه جویی
برچسبها:
قالب ساز آنلاین |